- در ابتدا خواهشمندیم تحلیل خود را از چیستی و چرایی واقعه ۱۶ آذر بیان کنید.
پس از کودتای انگلیسی – آمریکایی در ۲۸ ماه مرداد، یکی از کانونهای ملتهب مقاومت دانشگاه است. که از این منظر همواره زیر نظارت شدید قرار داشت و این تدابیر همان سال در نهایت به دخالت نظامی در آذر ماه منجر میشود.
از سر اتفاق خود روز ۱۶ آذر دانشگاه فضایی آرام دارد و تظاهراتی برگزار نشده بود. اما ناگهان ارتش و پلیس و نیروی شخصی به دانشگاه وارد شده و به بهانه تمسخر کردن یکی از سربازان توسط دانشجویی، خواستار بازداشت او سر کلااس میشوند. استادها به اعتراض کلاسهای درس را تعطیل کرده و کار به مداخله مستقیم ریاست دانشگاه میکشد. تیراندازی همزمان با ورود دانشجویان به کریدور دانشکده فنی آغاز و بر اثر آن چند تن از دانشجویان زخمی میشوند. در این منازعه مشخصا سه نفر به شهادت میرسند. یکی از این شهدا مهدی شریعت رضوی است که دایی ما بود. و به همین دلیل است که ما با جزییات این واقعه آشنایی داریم. از آن زمان خانواده هر سال بر مزار شهدا حاضر میشود و بزرگداشت ایشان را تکرار میکنند.
احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا دیگر شهدای این واقعه خونین هستند. این شهدا هر سه از فعالین دانشجویی بودند. البته باید متذکر بشوم که دایی ما بر خلاف دو شهید دیگر توسط سرنیزه یک سرباز زخمی شده و در نهایت بر اثر خونریزی و معالجه نشدن به موقع به شهادت میرسد. دفترچه یاداشت ایشان که اثر سرنیزه در آن مشهود است، همچنان نزد خانواده حفظ شده است. شرح ماجرای شهادت این سه تن را دایی بزرگ ما دکتر رضا شریعت رضوی در کتاب خاطراتشان درج کردند. ایشان چون دیر به به بیمارستان منتقل میشوند به شهادت میرسند. هم اکنون مزار هر سه در امامزاده عبدالله شهر ری (صحن دانشجو) قرار دارد. البته ابتدا یکی از این شهدا به آرامستان خاوران برده شده بود که بعد به مکان فعلی منتقل شد تا در کنار دو همکلاسی خود آرام بگیرد.
پس بنابراین در شرح واقعه نکتهای که باید دانست این که در آن روز اتفاقا دانشگاه به نسبت روزهای پیش آرامتر بود. این پرسش مهمی است که چرا پلیس و نیروی نظامی با قصد بازداشت و سرکوب دانشجویان، وارد محوطه دانشگاه و دانشکده شد و این عمل تحریکآمیز را انجام داد. این عمل تحلیلهای مختلفی را دامن میزد.
اینکه برخی معتقدند در این روز فضای دانشگاه آرام بوده است، صحیح میباشد. در نقطه مقابل افرادی که میگویند ارتش قصد ارعاب و سرکوب داشته نیز درست میگویند.
وقتی که نیکسون دو روز بعد وارد کشور میشود و در دانشگاه تهران به او جایزهای اعطا میکنند، در همان محلی که این فاجعه رخ داده است، این حرکت برای نیروهای سیاسی حامل پیام روشنی است مبنی بر اینکه رژیم شاه قصد دارد تا با سرکوب و ارعاب حکومت خود را بر جامعه و دانشگاه تحمیل کند. از سوی دیگر به کودتاچیان و قدرتهای پشتیبان اطمینان دهد که برغم امکان اغتشاش کنترل اوضاع را به دست دارد و به این شیوه میتواند اوضاع را به ثبات برساند. طبعا دانشگاه در برابر این رویهی استبدادی موضع انتقادی و اعتراضی دارد و در برابر تجدید رابطه و عقد قراردادهای استعماری با بریتانیا و متحدان امریکاییاش واکنش نشان میداد. از این زاویه مواجهه حکومت با دانشگاه اجتناب ناپذیر بود و بر همین اساس بود که دکتر شریعتی بعدها زمانی که به دانشگاه اشاره میکند در واکنش به این کشتار و همزمانی آن با اعطاء جایزه به نیکسون آن تعبیر ادبی را به کار میبرد که گویی حکومت این دانشجویان را به پای نیکسون قربانی کرده بود. هرچند که باید میان نیکسون به عنوان معاون آیزنهاور و نیکسون رئیس جمهور که بر مبنای دکترین او ایران به ژاندارم منطقه تبدیل میشود، تفاوت قائل بود. باید بدانیم که خبر ورود او به ایران در همان زمان به هرحال به عنوان معاون رئیس جمهور امریکا در محافل و دانشگاهها پیچیده بود و هر چند انگلیس در واقع ذینفع اصلی نفت در ایران و سقوط دولت ملی بود. اما به دلیل همراهی امریکا با انگلیس در ماجرای کودتا، مورد عتاب نهضت ملی و دانشجویی ایران قرار میگیرد و به همین سبب این جنبش در مرحلهی بعد بتدریج موضع ضد امپریالیستی امریکایی پیدا میکند. این گرایش البته در سطح جهانی به دلیل آن است که آمریکا در سطح جهانی جایگزین انگلیس شده است. و از این مرحله است که سیاست استعماری و نواستعماری در جهان به سردمداری آمریکا اعمال میشود و سلسله کودتاهایی که در اقصی نقاط جهان با شروع از ایران با هدایت این ابرقدرت رخ میدهد.
- به نظر شما تحلیل دکتر شریعتی چقدر درست است، وقتی کشته شدگان ۱۶ آذر را قربانیانی میداند که مقابل پای نیکسون کشته شدند.
تحلیل دکتر شریعتی همانگونه که گفتیم یک تعبیر تمثیلی و پسینی از واقعه است. هنگامی که ساواک آثار دستبردزدهاش را بدون اجازهی وی در روزنامه ی کیهان منتشر کرد و شکایت کرده بود. در یادداشتی وصیت گونه مینویسد که اگر میتوانستم خود را جلوی دانشگاه آتش میزدم، همان جا که سالها قبل این «سه آذر اهورایی» را «پیش پای نیکسون» قربانی کردند.
دکتر شریعتی بحثش این نبود که دانشجویان آن روز داشتند علیه آمدن نیکسون تظاهرات میکردند. چون گفتیم آن روز تظاهراتی در میان نبود. این سه تن هم به طور اتفاقی در تحریک و تیراندازی نیروی نظامی کشته شدند. دانشگاه و دانشجو البته در کلیت مخالف دیکتاتوری و کودتا بود و امریکا را در ماجرای کودتا همدست انگلیس میدانست، . البته این تحلیلها بعدها دربارهی ماجرا بیش از پیش روشنتر میشد.
- آیا میتوان ماجرای ۱۶ آذر را سرآغاز جنبش دانشجویی ایران تعریف کرد و اساسا چرا این جنبش به یکباره به سمت آمریکاستیزی تغییر جهت داد؟ در حالی که سهم بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد بیش از آمریکا بود؟
خیر، جنبش دانشجویی ایران حداقل پس از شهریور ۲۰ که آزادیهای اجتماعی نسبی بیشتر فراهم میشود و دانشجویان این امکان را پیدا میکنند که فعالیتهای صنفی و مطالبات اجتماعی خود را در سطح دانشگاه و جامعه طرح کنند، به وجود آمده بود. بنابراین تحرک سیاسی در جامعه و به تبع آنها جنبش دانشجویی پیش از آن واقعه فعال شده بود. ۱۶ آذر در واقع نقطه آغازین سرکوب خونین جنبش دانشجویی بود. بخش دوم سوال مبنی بر اینکه چرا این جنبش به طرف آمریکاستیزی تغییر جهت داد را توضیح دادم. با علم بر اینکه سهم بریتانیا در استعمار و انجام کودتا در آغاز بیشتر از آمریکا بود.
- با توجه به شایعه انتساب دو تن از شهدای این واقعه به حزب توده، آیا میتوان اساسا به این تحلیل حکومت که در نخستین واکنش رسمی خود بیان شد، اهمیت داد که شکلگیری این اعتراض را به حزب توده نسبت میدهد. با توجه به مستندات تاریخی این برآورد در آن شرایط چقدر صحیح بود و اساسا چرا حکومت تلاش کرد تا تودهایها را مسبب این ماجرا معرفی کند؟
این دانشجویان به رغم گرایشهایی که به طور طبیعی در آنزمان چپ و عدالت خواهی یا ملی گرایی و آزادی خواهی احزاب و جبهههای سیاسی، از جمله توده و ملی، داشتند را نمیتوان عضو رسمی أحزاب و سازمانهای سیاسی مشخصی قلمداد کرد. انتساب این افراد به دلیل همین گرایشهای کلی است که در فعالیتهای درون دانشگاهی داشته اند، و به آن معنا این افراد به عضویت در حزب توده یا حتی جبهه ملی معروف نبودند و از سوی خود آن احزاب و سازمانها هم به عنوان عضو حزب و فعال حزبی مطرح نشدند. به مانند امروز که در بین دانشجویان گرایشهای مختلفی به نحلههای فکری و جریانات سیاسی هست، آن زمان هم بین دانشجویان فعالیتهای سیاسی با سمپاتیهای چپی یا ملی مرسوم بود. به مانند بزرگ نیا که گفته میشد گرایش چپ داشته یا قندچی گرایش ملی یا دایی ما مهدی (آذر) شریعت رضوی در عین حال هم گرایش به نهضت ملی داشت و هم به چپ. اما هیچکدام حزبی نبوده اند. در واقع این رژیم شاه بود که دوست داشت اینها را منتسب به جریان تودهای کند تا نشان دهد که کمونیستها دشمن اصلی نظام هستند و به تبع آن تحرک دانشگاه منتسب به قدرتهای خارجی شود.
- گروهی از روشنفکران بر این اعتقادند که ۱۶ آذر را بایستی سرآغاز تقلیل نقش دانشگاه به عنوان مرکز تولید علم به یک حزب سیاسی دانست، نسبت این تحلیل با ماجرای ۱۶ آذر تا چه میزان به نظر شما صحیح است؟
در ۱۶ آذر، جدا از جنایتی که رخ داد، موضوع بسیار مهمی که اهمیت حقوقی بالا و اصلی را دارد، پدیدهی تجاوز نظامی به صحن و ساحت دانشگاه است و سرکوب دانشگاه به عنوان نهاد علم و آگاهی و فرهنگ توسط رژیم سیاسی حاکم. این مسئله. موضوع اصلی «روز دانشجو» است. حال چون در آن مقطع تاریخی بحث کودتا مطرح بود، مسایل سیاسی روز مورد و موضوع بحث قرار میگرفت؛ از جمله مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی. اما از نظر حقوقی نکته مهم این است که به چه دلیل تجاوز نظامی به مرکز تولید علم صورت میپذیرد. این نیروی نظامی هم البته گاه نیروی رسمی است، گاه امنیتی و گاه گروه فشار و لباس شخصی ها. این تفاوت البته در صورت اتفاق میافتد، در ماهیت فرقی با یکدیگر ندارند. این مسئله است که به ۱۶ آذر و روز دانشجو ماهیت و موضوعیت و فعلیت میبخشد. همان که از طرف کل بدنه جنبش دانشجویی، نیروهای مبارز، احزاب، کنفدراسیون حهانی دانشجویان و . . ، مورد تایید قرار میگرفت.
پس از انقلاب هم این روز در آغاز تا دوره اصلاحات مورد توجه رسمی قرار نداشت و به آن اهمیت داده نمیشد. در بازشناسی این روز، انتسابات و اتهاماتی به آن وارد میکنند از جمله آنکه خاستگاه ذهنی و فکری این روز به جریان چپ تعلق دارد و … ؛ در واقع این روز با تاخیر مورد شناسایی، پذیرش نظام قرار میگیرد.
- در روایت شهید چمران و گروهی که بعدها هسته اصلی مبارزات اسلامی بر علیه رژیم به شمار آمدند، روز ۱۶ آذر رژیم یک برنامه مشخص برای سرکوب دانشجویان تدارک دیده بود. در نقطه مقابل افرادی چون بابک امیرخسروی معتقدند این واقعه در نتیجه یک سوتفاهم وعدم خویشتنداری ارتش به وقوع پیوست و اساسا نسبت سیاسی دادن به این ماجرا، به بازخوانیهای سلیقهای بعد از وقوع مربوط است.
روایت شهید چمران درستتر است. یک برنامه و خط مشخص وجود داشت. همانگونه که گفتیم در آن روز اصلا فراخوانی برای اعتراض و تجمع صادر نشده بود. چرا باید نیروی نظامی به آن شکل وارد دانشگاه بشود و آن سرکوب و جنایت را رقم بزند. بنابراین اینکه ماجرا نتیجهیعدم خویشتنداری نیروی «خودسر» نبود و این ارزیابی صحیحی نیست.
- به عنوان آخرین پرسش شما نقش ۱۶ آذر را در شکلگیری هستههای مبارزه سیاسی در میان قشر تحصیل کرده تا چه میزان جدی میدانید؟
به اعتبار اینکه جنبش دانشجویی و اساسا دانشگاه نقش مهم و بنیادینی در جنبش سیاسی و مدنی ایران داشته و دارد، در میان مبارزات کارگری، بازار و نیروهای سیاسی ملی و مذهبی و چپ در ایران. و طبعا به ۱۶ آذر به عنوان نماد اعتراض دانشجویان و دانشگاه در برابر استبداد و ارتجاع و استعمار و. . ، اهمیت داده میشود. این جنبش پیش از انقلاب و بعد از آن روزهای دیگری را نیز به خود اختصاص داده است؛ برای نمونه میتوان به ۱۸ تیر سال ۷۸ اشاره کرد. این استمرار نقشهای نمادینی در حافظه تاریخی مهم هستند. وگرنه خود این وقایع محدود به فعالیتهای حزبی، تاکتیکهای مبارزاتی و خطوط و مشیهای مشخص سیاسی نیستند. به هر ترتیب اهمیت این روزها به واکنشها و تاثیراتی است که بر جامعه میگذارند. از جمله همین گفتگو که نشان از مهم بودن موضوع پس از حدود هفت دهه از وقوع ماجرا دارد.
در نگاه کلی این قبیل رخدادها که در حافظه جامعه باقی میمانند، نوعی هویت تاریخی به جنبش دانشجویی میدهد که این هویت در تاریخ و جامعه تاثیرگذار است. به هر ترتیب و با هر خوانش از این واقعه، آن چیز که مهم است و باید مورد توجه قرار بگیرد؛ اهمیتی است که دانشگاه به عنوان مرکز تولید علم و فرهنگ و آگاهی دارد. این جایگاه باید مصون از تعرض نهادهای دیگر سیاست و دیانت و. . ، باشد و از امنیت و کرامتش در برابر تعرض حوزههای دیگر حفاظت به عمل آورد. نه تنها حوزهی سیاست، بلکه حوزههای دیگر هم از این قاعده مستثنی نیستند. حتی از تعرض حوزه فرهنگ و نهاد دین و ایدیولوژیها نیز باید آن را مصون نگاه داشت. چراکه این حوزه، نهاد علم، دانایی و آگاهی در جامعه است و حریم و حرمتی دارد که باید از آن صیانت کرد. هر چیز دیگری، ذیل اصل حفاظت از این نهاد قرار دارد و اهمیت آن ولو بسیار زیاد هم باشد، از اهمیت حریم و حرمت نهاد دانشگاه بیشتر نیست. بنابراین تحلیل ما بر این واقعه در مجموع باید تحلیلی حقوقی، علمی، فرهنگی و اخلاقی باشد. به این امید که در آینده بتوانیم از تکرار این فجایع جلوگیری کنیم.
- این گفتگو برای نخستین بار در پیش شماره دوم دوهفته نامه نیم روز در ۳۰ آذر ۱۴۰۰ منتشر شد