• امروز : شنبه - ۲۱ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 12 October - 2024

::: آخرین مطالب

در ستایش یک انتخاب احمد دهقان آرامگاه فردوسی بازگشت به انتها از ازل تا ابد مروری کوتاه بر وقایع ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ برای صیانت از نام خلیج فارس نیازمند عزم ملی هستیم درباره پوشش و لباس زنان در جزیره کیش درنگی بر حق حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسی پیشینه تاریخی رادیو در تهران سینما صنعتی زندگی و مرگ افشار طوس پارسه بازشناسی نمادهای انسانی نوروز سیمای جهانی نوروز ایرانی نمادشناسی سفره هفت‌ سین و نوروز نوروز، جشنِ رستاخیز نظام اسطوره‌ای نوروز جشن آتش‌ افروزان درس‌ گفتار تئاتر شهر و عناصر پیرامونی حواس پرتی درس گفتار سینما و سینماداری در خیابان لاله‌زار کلیمیان ایران مشروطه ایرانی تکیه دولت، آغاز تا سرانجام تکیه دولت دفتر شناخت محله اودلاجان دفتر راهنمای تخصصی خانه موزه مقدم شناخت‌نامه | میرزاده عشقی درس گفتار کوچه اتابک دفتر راهنمای تخصصی موزه ایران باستان درس گفتار کوچه دندانساز درس گفتار باغ علاءالدوله جمع‌خوانی درباره تهران درس‌ گفتار کوچه پشت شهرداری درس گفتار باغ لاله‌زار سفرنامه مصور ناصرالدین شاه به فرنگ ایران و ظرفیت پنهان گردشگری شیعه اصول رهبری استراتژیک همچنان نیازمند گفتگو هستیم مروری کوتاه بر وقایع ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ پرونده ویژه «خیر قرآنی» را در فصلنامه آوای خیر ماندگار بخوانید چهار عنوان کتاب با موضوع تاریخ تهران منتشر شد تهران چیست و تهرانی کیست؟ روی خط تردید مهاجرت، عامل بقا و زوال تهران است نشست تخصصی شناخت باغ لاله‌زار برگزار شد. خانه ارغوان ارگ کریم‌خان زند سیمای معماری شهری تهران

16

مهاجرت، عامل بقا و زوال تهران است

  • کد خبر : 1141
  • 28 مرداد 1401 - 11:36
مهاجرت، عامل بقا و زوال تهران است
سرآغاز مهاجرپذیری تهران با ویرانی ری آغاز شد. مردمان ری از یک قومیت و فرهنگ مشترک نبودند و مجموعه‎ای متنوع از اقوام و مذاهب در میان آن‌ها مشاهده می‎شد. از این رو بافت یکدست روستای تهران با ورود گروه نخست مهاجرین از میان رفت و به تنوع نژادی و مذهبی تبدیل شد.

از مشخصه‎های بارز کلانشهرها در همه ادوار تاریخی، تنوع بافت جمعیتی و مهاجرپذیری آن است. تنوع گونه‎های قومی و مذهبی به نوعی تضمین کننده حیات مدنی و سیاسی و حتی فرهنگی و اقتصادی شهرهای بزرگ به شمار می‎آید. همانگونه که روند مهاجرت فرستی ویژه شهرهای کوچک است.

نخستین گروه مهم از مهاجرین به تهران را آشوب‌زدگان ویرانی ری و ورامین تشکیل می‌داد. این گروه فراری از قتل و عام مغول‌ها به صورت دسته جمعی و انبوه، روستای تهران را برای سکونت خود برگزیدند و با حضور خود به تغییرات بافتی و رفتاری آن منجر شدند.

ری برای سده‎های متعدد یکی از مهم‎ترین سکونتگاه‌های تاریخی در فلات مرکزی ایران بوده است. اهمیت این شهر استراتژیک نه تنها به سبب اقتصادی و نظامی، بلکه از حیث فرهنگی و مذهبی نیز آنگونه بوده است که می‎توانست بر حوزه‎های پیرامونی خود تاثیر بگذارد. پس به نظر دور از ذهن نیست که بپذیریم بخشی از روند مهاجرپذیری این مادرشهر بزرگ باستانی در دوران شکوفایی خود، از اقلیم گمنام تهران بوده باشد. به تعبیری ری پیش از آنکه مردمان خود را به جانب روستای تهران گسیل دارد، خود پذیرای مردمان مهاجری از آن بوده و این آشنایی و قرابت است که بعدها روند معکوس مهاجرت به این روستای گمنام را تسهیل کرده است.

مشخصا در چند دوره تاریخی بخش مهمی از مردمان ری، این شهر را به صورت موقت یا دائم ترک کرده‌اند. از جمله این موارد وقوع چند زلزله مهم و بزرگ این شهر در سال‎های ۲۳۲.۲۳۴، ۲۳۵.۲۴۳، ۳۳۷.۵۵۶ و ۷۴۳ خورشیدی است. اگرچه به قطع و یقین این زلزله‌ها و زلزله‌های دیگر در پهنه دشت مرکزی فلات ایران تاثیرات مخرب خود را بر روستای تهران نیز گذاشته‎اند، به‎ویژه آنکه زیست زیرزمینی مردمان این روستای نه چندان بزرگ، ضمن افزایش تلفات احتمالی، خطر تخریب آن را نیز در پی داشته است.

مردمان ری همچنین به دلیل جنگ و ویرانی ناشی از اشغال نظامی در چند دوره تاریخی تن به مهاجرت داده‎اند. مهم‎ترین آن‌ها به جریان فتح ری به دست ملسمانان، اشغال آن توسط مغول‎ها و در نهایت ویرانی شهر در عهد تیموری مربوط است.

معنای چیستی و چرایی روند مهاجرت در دورانی که از آن سخن می‎گوئیم، با مفهوم مدرن مهاجرت در روزگار کنونی متفاوت است. به همین میزان محدوده تاثیرگذاری و شکل آن نیز متفاوت خواهد بود. با این وجود همچنان وجوه مشترکی نیز در آن‌ها یافت می‌شود، از جمله آن‌ها جستجوی فرصت‌های شغلی و امنیت اجتماعی است.

منابع قدرت در روزگار گذشته ارتش و تجارت بود، شهرها در صورت بهره‎مندی از نیروی مقتدر نظامی، کشت و کار زراعی و تراز بالای تجاری میتوانستند به بقا و شکوفایی خود امیدوار باشند. خارج از این حوزه، امید چندانی به رونق و بقای زیستگاه‎های اجتماعی نبود و همواره خطر تخریب و غارت، آن‌ها را تهدید می‎کرد. لذا شهرهای بزرگ می‎توانستند در صورت وقوع جنگ یا غارت از اتباع خود دفاع کرده و آن‌ها را تحت حمایت خود قرار دهند.

سرآغاز مهاجرپذیری تهران با ویرانی ری آغاز شد. مردمان ری از یک قومیت و فرهنگ مشترک نبودند و مجموعه‎ای متنوع از اقوام و مذاهب در میان آن‌ها مشاهده می‎شد. از این رو بافت یکدست روستای تهران با ورود گروه نخست مهاجرین از میان رفت و به تنوع نژادی و مذهبی تبدیل شد.

دانسته‎های ما از تهران در سده هفتم هجری آنگونه است که می‎دانیم در میان مردمان این روستای کوچک نیز همبستگی چندانی وجود نداشت و هر یک از محلات دوازده‌گانه آن با دیگر محلات در نزاع همیشگی بودند. این اختلاف اجتماعی علی القاعده با ورود مردم ری و ورامین می‌توانست تشدید شده باشد. با این وجود گزارش چندانی از شدت گرفتن اختلاف میان اهالی تازه وارد با ساکنین بومی تهران ثبت نشده است. حدود یک سده پس از حمله مغول، وقتی گونزالس کلاویخو برای دیدار تیمور گورکانی از تهران عبور می‌کند، با شهری نسبتا بزرگ و مرفه با باغ‌های پر میوه و شکارگاه‌های بزرگ مواجه است. در گزارش کلاویخو اثری از روستایی که یاقوت حموی در هنگامه حمله مغولان به ایران شرح آن را ثبت کرده، وجود ندارد. این تغییر بزرگ در مدت زمان کوتاه بدون شک محصول گروه مهاجران است.

با تصمیم شاه طهماسب اول و تبدیل روستای تهران به شهر – دژ نظامی تهران، بار دیگر مهاجرت گروهی به شهر صورت پذیرفت. این گروه تازه، ماموران دیوانی و سربازان نظامی بودند که پس از تجدید قوا، استراحت و سازماندهی در تهران، یا به جبهه شرق برای نبرد با ازبک‎ها اعزام می‌شدند و یا برای مصاف با عثمانی، راهی جبهه غرب بودند.

نیروی نظامی صفویه اغلب از میان ترک تبارانی بودند که در قالب قزلباش‎، شاکله ارتش را تشکیل می‎دادند. این افراد به تدریج و در ایام صلح در مناطق محل ماموریت خود جاگیر شده و به سکونت پرداختند. اردوی استقرار یکی از اقوام هفتگانه قزلباش بیش از دیگر افراد این رسته نظامی به تهران نزدیک بود.

ایل قاجار که بخش مهمی از ارتش پادشاهان صفویه و نادرشاه افشار را شکل می‎داد، در منطقه استرآباد ساکن بود و حکومت این ولایت را بر عهده داشت. بعدها و پس از مرگ کریم خان زند، تحرک این قبیله برای تصاحب تاج و تخت پادشاهی تحولات بسیاری را رقم زد که از جمله آن‌ها، تبدیل تهران به پایتخت کشور بود، تصمیمی که به نوبه خود بسیاری از ترک تباران را راهی شهر کرد، همچنان که پیش از آن و در زمان حضور کریم‎خان زند، اقوام دیگری و از جمله اتباع مناطق مرکزی کشور و به ویژه شهر شیراز به این شهر آمده و در آن سکونت پیدا کردند.

آقامحمدخان قاجار، علاوه بر استقرار نیروهای نظامی خود، گروه‌های مختلف شغلی و دیوانی را در تهران ساکن نمود. ارامنه و اقلیت‎های دیگر دینی نیز در برنامه اسکان آقامحمدخان قرار داشتند. به نظر می‎آمد خان قاجار با تمهید مهاجرت بنا دارد تا از هر قوم و قبیله‌ای نیروهای را در کنار دست خود داشته باشد تا در هنگام لزوم از آن‌ها به عنوان اهرم‎های فشار در برابر طغیان‎های قومی و مذهبی استفاده کند.

با ثبات قدرت مرکزی و به ویژه در دوران طولانی مدت سلطنت ناصرالدین شاه، روند مهاجرت نامنظم و پیوسته اقوام نظام اجتماعی شهر را تحت تاثیر خود قرار داد. قوم سالاری درباریان باعث شد تا در دوران صدرات هر یک از صدراعظم‎های قاجاریه و حتی وزرا و صاحب دیوان‎ها، گروه‎های قومی به منظور کسب مقام و ثروت به مهاجرت یکپارچه به پایتخت اقدام نمایند. مهم‌ترین این افراد اهالی آشتیان و تفرش بودند که به صورت گسترده، موقعیت‎های اداری، سیاسی، نظامی و اقتصادی دربار قاجاریه را اشغال کردند.

در پایان سلسله قاجاریه در سال‎های نخست سده چهارده خورشیدی، تهران مجموع متنوعی از اقوام را در قالب شهروندان مرکزنشین به خود پذیرفته بود. روند مهاجرت با ظهور پهلوی‎ها در عرصه قدرت ادامه یافت و به ویژه پس از سال‎های دهه چهل که درآمدهای اقتصادی ایران تحت‎تاثیر افزایش قیمت نفت به یکباره متحول شد، مهاجرت به تهران سرعت بیشتری گرفت. تهران ویترین توسعه اقتصادی پهلوی دوم بود و به شدت به نیروی کار ساده برای اشتغال در ادارات و کارخانه‎ها نیاز داشت. این دست و دلبازی در پذیرش مهاجر تا دهه هفتاد ادامه پیدا کرد. اگرچه در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، عامل اقتصاد و اشتغال دیگر مولفه مهاجرپذیری مرکز کشور نبود، و شهر تحت تاثیر هشت سال جنگ، با انبوهی از مهاجرین جنگ زده مواجه شده بود که چاره‌ای جز پذیرش آن‌ها نداشت.

اکنون تهران شهری متنوع از خرده فرهنگ‎ها و قومیت‎های مختلف است. نظام اجتماعی شهر تحت تاثیر حضور و اسکان آن‌ها، بیش از هر نقطه دیگری در کشور دستخوش متغیرهای فرهنگی و رفتاری است که اگرچه می‌تواند به نوبه خود نوعی توان و ظرفیت فرهنگی قلمداد شود، همزمان نوعی تهدید نیز به شمار می‎آید. تهدیدی که در عمل، شاکله قومی و بومی جامعه میزبان را هدف قرار داده، آن را مسخ و منزوی می‌سازد.

تهران همانگونه که بیان شد، بیشترین تاثیر را از عامل مهاجرت پذیرفته است. گروه مهاجرین نقش مهمی در افزایش کیفیت زیستی و فرهنگی شهر ایفا نمودند. افزایش تنوع فرهنگی و قومیتی در عمل به افزایش قدرت تاثیرگذاری جامعه میهمان تبدیل شد. تشدید این عامل با بروز بحران‎های سیاسی، حوزه نفوذ آن را گسترش داد تا جایی که اکنون تشخیص ماهیت‎های جامعه فرهنگی میهمان از میزبان در بسیاری از موارد ناممکن است. شاید این به ظن بسیاری یک فرصت اجتماعی و فرهنگی باشد، اما من ادامه آن را نوعی تهدید می‌دانم. همه قومیت‎ها و فرهنگ‎های میهمان، زیستگاه خود را حفظ کرده‌اند. زبان، فرهنگ، آداب و رسوم این اقوام در خاستگاه تاریخی آن‌ها همچنان به حیات خود ادامه می‎دهد. در این میان آن چیز که فراموش شده، این نکته است که تهران، زیستگاه فرهنگی تهرانی‎ها است. جامعه‌ای که با گشاده دستی به میزبانی گروه‎های مختلف قومی و مذهبی پرداخت، امروزه زیستگاه خود را از دست داده و فرهنگ، آداب و رسوم و حتی زبان خود را در معرض خطر می‎بیند. بخش‎های مهمی از جغرافیای این شهر باید در خدمت تهرانی‎ها باقی بماند. این برتری جویی نژادی و قومی نیست. اهالی تهران حق دارند تا به زبان بومی خود سخن گفته، لباس، آداب و رسوم، غذا، موسیقی و… خاص خود را داشته باشند. به همان نسبت که نمی‌توان یک کرد، عرب، لر، ترک یا گیلانی را از حق زبانی، رفتاری و فرهنگی خود محروم ساخت، نباید و نمی‎توان تهرانی‎ها را نیز از داشتن چنین حقی بر حذر نمود و باید دست آن‌ها را برای حفظ میراث فرهنگی و تاریخی خود باز گذاشت. تهران نباید بیش از این هزینه پایتخت بودن خود را با از دست دادن نظام فرهنگی و اجتماعی خود پرداخت کند و بایستی برای آن فکر جدی و راهکار عملی جست.

لینک کوتاه : https://rahimnavaz.com/?p=1141
  • نویسنده : مرتضی رحیم نواز
  • 707 بازدید

برچسب ها

پیشنهادهای مرتبط

14مهر
در ستایش یک انتخاب
درنگی بر تهران و پاسداشت آن:

در ستایش یک انتخاب