احمد دهقان روزنامهنگار، نماینده مجلس، مدیر مجله تهران مصور و صاحب تماشاخانه تهران بود.
وی در سال ۱۲۸۷ در شهر اصفهان به دنیا آمد. پس از انجام تحصیلات مقدماتی، نظر به استعداد و علاقهای که به هنر نمایش داشت، وارد مدرسه هنرپیشگی شد و در نخستین دوره فعالیت هنرستان، در زمره فارغ التحصیلان این مدرسه قرار گرفت. پس از پایان این دوره آموزشی راهی زادگاه خود شد تا در این شهر به فعالیت نمایشی بپردازد. اصفهان در سالهای نخست قرن چهاردهم خورشیدی یکی از شهرهای پیشرو در هنر نمایش بود، با این وجود برای دهقان این شهر زمینه بلندپروازیهای او را فراهم نمیکرد و از این رو بار دیگر به پایتخت آمد و در سال ۱۳۱۸ در تماشاخانه تهران که به تازگی توسط علی نصر افتتاح شده بود، به فعالیت پرداخت. عمده فارغالتحصیلان هنرستان هنرپیشگی توسط نصر در این تماشاخانه به کار گرفته شده بودند.
احمد دهقان خیلی زود توانست موقعیت خود را نزد علی نصر بالا برده و عملا از هنرپیشگی فارغ شده و به عنوان مدیر اجرایی تماشاخانه اداره امور را بر عهده بگیرد، به ویژه که نصر به دلیل اشتغال در سمت معاونت وزارت پیشه و هنر، فرصت کمتری برای رسیدگی به امور تماشاخانه داشت. با آغاز نخست وزیری علی منصور، کفالت وزارت پیشه و هنر به نصر سپرده شد و همین امر نیز مزید بر علت شد تا او فرصت کمتری برای رسیدگی به امور تماشاخانه داشته باشد.
با سقوط پهلوی اول در شهریور ۱۳۲۰، نصر مدتی به معاونت وزارت کشور منصوب شد. سپس به عنوان وزیر مختار ایران راهی چین ملی (تایوان) شد و در عمل عمل اداره تماشاخانه کاملا در اختیار دهقان قرار گرفت.
دهقان همزمان با افزایش مسئولیت و اختیاراتش در تئاتر دهقان، درصدد برآمد تا به عرصه روزنامهنگاری که سوابقی نیز در آن داشت باز گردد. از این رو با کمک عباس مسعودی، سردبیر روزنامه «اطلاعات»، امتیاز مجله «تهرانمصور» را از عباس نعمت خریداری و از خرداد ۱۳۲۱ انتشار آن را با صاحب امتیازی خود آغاز میکند. همزمان به عنوان مدیر داخلی روزنامه باختر به شراکت با معدل شیرازی و حسین فاطمی پرداخته و به اتفاق آنها انتشار این روزنامه میپردازد.
در ابتدای کار، تهران مصور در قالب روزنامه منتشر شد. اما این روند چندان ادامه نیافت و دهقان در تامین هزینههای نشر روزنامه ناموفق ماند. از این رو برای تامین هزینههای انتشار به اجاره دادن مجله پرداخت و برای مدتی مجوز خود را در اختیار نشریاتی گذاشت که توقیف و سلب مجوز شده بودند.
تهران مصور پس از آنکه دهقان استطاعات مالی کافی برای انتشار پیدا کرد، در قالب هفتهنامه دور تازهای از فعالیت خود را آغاز کرد و خیلی زود به یکی از معتبرترین و پرخوانندهترین نشریات دهه ۱۳۲۰ تبدیل شد.
انتشار تهران مصور، علاوه بر منافع مالی، به احمد دهقان کمک کرد تا در محافل سیاسی روز راه پیدا کرده و به تحکیم و گسترش مناسبات خود با دربار، ارتش، مجلس شورای ملی و دولت بپردازد. طبع اجتماعی دهقان در کنار امکانی که تماشاخانه تهران و مجله تهران مصور برای او فراهم ساخته بود، باعث شد تا با بسیاری از دولتمردان و افراد خاندان سلطنی رابطه نزدیکی برقرار کند. از جمله این افراد میتوان به اشرف پهلوی، قوام السلطنه، حاجعلی رزمآرا و… اشاره نمود. در این میان رفاقت و همراهی سرلشگر رزم آرا بیش از هر عامل دیگری در موفقیت نشریه و احمد دهقان موثر بود. رزم آرا که ریاست ستاد ارتش را در اختیار داشت، از هرگونه حمایت مالی و خبری نشریه مضایقه نمیکرد. در ازای این مساعدت، تهران مصور نیز اخبار ستاد ارتش را به صورت ویژه منتشر میساخت و تلاش میکرد تا نقش رزم آرا را در بازسازی ارتش ایران پس از خروج متفقین برجسته سازد.
رزم آرا به عنوان رئیس ستاد ارتش در بدو آغاز کار خود گروهی از مدیران مطبوعات هم پیمان خود را گرد آورد و با در اختیار قرار دادن اطلاعات سری و محفلی درجهداران ارشد ارتش به آنها، زمینه تعلیق یا اخراج آنها را فراهم میساخت. این راهکاری بود که او برای انتصاب دوستان و نزدیکان خود در سمتهای مهم و تاثیرگذار ارتش اتخاذ کرده بود.
احمد قوام که در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ برای چهارمین بار، مسئولیت نخست وزیری ایران را بر عهده گرفته بود، پس از تجربه تلخی که در ماجرای برکناریاش در آذر ۱۳۲۱ به دست آورده بود، متوجه اهداف رزم آرا در تقویت موقعیت خود در ارتش شده بود و لذا با کمک دربار به تقویت سرلشکر حسن ارفع پرداخت و توانست پس از مدتی او را جایگزین رزم آرا در ستاد ارتش کند. ارفع نیز در یکی از نخستین اقدامات خود، رزم آرا را مجبور به پذیرفتن حکم بازنشستگی خود نمود و بدین ترتیب او را از هسته تصمیمگیر و تاثیرگذار ارتش دور ساخت.
پایان جنگ دوم جهانی و تعهد نیروهای متفق به خروج بیقید و شرط از خاک ایران، سرآغاز تازهای از تغییر بافت قدرت در نظام پهلوی دوم به شمار میآید. در این میانعدم تعهد اتحاد جماهیر شوروی به تخلیه مناطق اشغالی، چالشی بود که شاه جوان را متقاعد ساخت تا علیرغم میلش از احمد قوام برای تشکیل کابینه دعوت به عمل آورد. با روی کار آمدن قوام، تلاشهای دیپلماتیک موثری برای خروج ارتش سرخ از ایران صورت پذیرفت که در نهایت به خروج آنها از ایران انجامید. با این وجود این کشور تلاش کرد تا با حمایت از جعفر پیشهوری، زمینه استقلال آذربایجان را فراهم سازد. تصمیمی که تمامیت ارضی کشور را به مخاطره میانداخت. احمد قوام علیرغم نقشی که در خروج ارتش سرخ داشت، در ماجرای آذربایجان به دو دلیل مصامحه کرد. نخست آنکه میدانست با حل شدن موضوع آذربایجان، دربار ایران و شخص شاه بار دیگر به تقویت مخالفان او پرداخته و زمینه سقوط دولت او را فراهم خواهند ساخت. ملاحظه دیگر قوام به نقشی بود که حزب توده در حمایت از او برای به قدرت رسیدن دوباره ایفا کرده بود.
محمدرضا پهلوی که متوجهعدم تمایل قوام برای برخورد نظامی با پیشهوری شده بود، بار دیگر به رزم آرا و ریاستش بر ستاد ارتش تمایل پیدا کرد و با تقویت مجدد او، زمینه حمله نظامی به آذربایجان را فراهم ساخت.
تحرکات پیشهوری در غائله آذربایجان و نقش رزم آرا و ارتش شاهنشاهی در مهار آن، فرصتی را فراهم ساخت تا دهقان ضمن ادای دین خود به رزم آرا، از موقعیت پیش آمده نهایت استفاده را برده و به شدت به محکومیت و مخالفت با فرقه دموکرات به رهبری پیشهوری حزب توده ایران بپردازد. مطالب تند و آتشین تهران مصور در این موضوع، همچنین باعث شد تا موقعیت احمد دهقان در دربار ارتقاء پیدا کند، آنچنان که توانست با حمایت دربار در تیرماه ۱۳۲۶ و در جریان انتخابات دوره پانزدهم، به عنوان نماینده خلخال، از طرف حزب دموکرات ایران راهی مجلس شورای ملی شود. در انتخابات داخلی مجلس نیز دهقان به واسطه روابط گستردهاش با ارتش و شخص رزم آرا به عنوان منشی و مخبر کمیسیون نظام برگزیده میشود.
مجلس پانزدهم در زندگی سیاسی احمد دهقان نقش مهمی ایفا میکند. دهقان در خلال نمایندگی این دوره از مجلس روابط خود را با حاکمیت مستحکم کرده و در ضمن حمایت ارتش، تلاش میکند تا حمایت احمد قوام را نیز متوجه خود ساخته و با دولت او در مسائلی که نیاز به جلب نظر نمایندگان مجلس شورای ملی است، همکاری کند.
مجلس پانزدهم در حالی شکل گرفت که جعفر پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در مهاباد توسط ارتش سرکوب شده بودند. قوام تمام تلاش دولت خود را معطوف آن کرد تا مجلس پانزدهم را با نمایندگانی از طرفداران خود و هم پیمان با حزب دموکرات تشکل دهد که در عمل موفق به انجام آن نیز شد. اما به تدریج و به ویژه با شروع اختلاف شاه و قوام، نمایندگان وابسته به دربار و از جمله احمد دهقان به مخالفت با دولت قوام پرداختند و با حمایت ارتش و شخص رزم آرا، زمینه سقوط کابینه چهارم قوام را را باعدم رای اعتماد به او در هجدهم آذر ۱۳۲۶ فراهم ساختند.
پس از سقوط کابینه قوام، ابراهیم حکیمی (حکیمالملک) مامور تشکیل کابینه شد و پس از اخذ رای اعتماد از مجلس در ۶ دی ۱۳۲۶، زمینه تعقیب قضایی قوام را به اتهام اخذ رشوه از برخی تجار برای اعطاء امتیازات تجاری فراهم ساخت. دهقان با همراهی رزم آرا و گروهی دیگر از طرفداران او، فرصت پیش آمده را مغتنم شمرده و برای حذف یکی از مهمترین مخالفان خود برای رسیدن به قدرت تلاش مضاعفی را آغاز کردند. پیش از قوام در ابتدای سال ۱۳۲۵، دولت با میانداری مظفر فیروز و همراهی گروهی از اصحاب رسانه زمینه دستگیری و زندانی شدن سرلشگر ارفع را فراهم ساخت. پس از آن مظفر فیروز در توافقی پنهانی موفق شد تا حمایت حزب توده را برای بازگشت رزم آرا به قدرت را به دست آورد. او میخواست تا با کنار زدن قوام و حمایت ارتش، شاه را ساقط کرده و زمینه تشکیل حکومتی مستقل را فراهم سازد. انتصاب رزم آرا به عنوان ریاست ستاد کل ارتش نخستین گام برای تحقق چنین خواستهای بود.
بدین ترتیب، علیرغم میل پادشاه، حکم انتصاب رزم آرا به ریاست ستاد کل ارتش صادر و او بار دیگر بر مسند قدرت نظامی کشور قرار گرفت. برنامه تنظیمی مظفر فیروز اما چندان موفق پیش نرفت و احمد قوام با خروج او از کابینه و اعزامش به عنوان سفیر ایران در مسکو، در عمل ابتکار عمل را از او سلب کرد. از سوی دیگر رزم آرا با تقویت طرفداران خود در مطبوعات و مجلس، زمینه نقد شدید حزب توده را فراهم ساخت تا به وسیله آنها، فعالیت حزب توده را با مشکل همراه سازد.
نشریه تهران مصور در این دوره مواضع روشنی بر علیه حزب توده داشت و از هر فرصتی برای مخالفت با آنها استفاده میکرد. احمد دهقان علاوه بر حزب با دولت شوروی نیز دشمنی داشت و در هر فرصتی بر علیه آنها به ایراد سخنرانی و اخذ مواضع خصمانه میپرداخت. این در حالی بود که رزمآرا با آغاز فعالیت مجلس پانزدهم، برای رسیدن به قدرت تلاش پنهانی خود را برای جلب حمایت شوروی آغاز کرده بود و مظفر فیروز که در مسکو به سر میبرد، در تلاش بود تا از حمایت دولت شوروی برخوردار شود.
واقعه ترور محمدرضا پهلوی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، مناسبات سیاسی حاکم را دیگرگون ساخت و به تقویت دربار و افزایش اختیارات محمدرضا پهلوی انجامید. این واقعه که افزایش قدرت محمدرضا پهلوی و غیرقانونی شدن فعالیت حزب توده را در پی داشت، در عمل باعث شد تا دربار و جبهه متحدین آن به قدرت مطلق سیاسی کشور تبدیل شده و با غیرقانونی شدن فعالیت حزب توده، زمینه فعالیت نیروهای متعهد به شاهنشاه فراهم شود. در چنین بستری بود که انتقادات دهقان به حزب توده با تاکید او بر نقش این حزب در انجام ترور، او را به یکی از پرنفوذترین سیاستمداران نیمه دوم دهه ۱۳۲۰ خورشیدی ایران تبدیل کرد.
دهقان پس از ممنوعیت فعالیت حزب توده در ایران، توجه خود را متوجه مخالفت علنی با شوروی ساخت و این نقطهای بود که به جدایی پنهان رزم آرا از او انجامید.
دهقان در دوره شانزدهم نیز مجددا به نمایندگی از مردم خلخال راهی مجلس شورای ملی شد. همزمان حملات خود را بر علیه شوروی افزایش داد و به ویژه در تهران مصور به انتشار اسنادی بر علیه شوروی پرداخت.
پس از ترور عبدالحسین هژیر توسط جمعیت فدائیان اسلام، رزم آرا زمینه را برای به قدرت رسیدن فراهم دید. لذا در قالب وابسته نظامی، سه فرمانده ارشد وفادار به خود را به کشورهای بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوری اعزام کرد تا به صورت پنهانی با دولتهای این سه کشور بزرگ در زمینه حمایت از نخست وزیری او به مذاکره پردازند. در نتیجه این مذاکرات، اتحاد جماهیر شوروی مراتب ناراحتی خود را از اقدامات احمد دهقان اعلام کرد و از رزم آرا خواست تا به ترتیبی که صلاح میداند، فعالیت متحد خود را بر علیه این کشور متوقف سازد.
رزم آرا از دهقان خواست تا روند انتشار اسناد را متوقف کند. این خواسته اما با مخالفت او همراه شد و به بروز تنش بیشتری در روابط آنها انجامید. رزم آرا برای کنترل اوضاع دستور داد تا «کریم روشنیان» را دستگیر و روانه خدمت سربازی کنند. روشنیان نویسنده سلسله مقالاتی بود که تحت عنوان «من جاسوس شوروی هستم» در مجله تهران مصور به چاپ میرسید و در طی آن اسناد مهمی که دهقان در اختیار او قرار میداد را منتشر میساخت. هنوز مدت زیادی از شروع سربازی روشنیان نگذشته بود که او از پادگان فرار کرده و در یک مخفیگاه به انتشار ادامه مقالات خود پرداخت. این اقدام او هم حزب توده را بر علیه دهقان شوراند و هم باعث خشم رزم آرا شد.
اصرار دهقان به ادامه این مسیر در نهایت نیز به مرگ او ختم شد. ششم خرداد ۱۳۲۹، فردی به نام حسن جعفری (عضو حزب توده و از کارکنان شرکت نفت انگلستان) به بهانه قرار ملاقاتی به دفتر تهران مصور در خیابان لالهزار مراجعه نموده و دهقان را با شلیک مستقیم گلوله زخمی میکند. چند ساعت پس از انجام این ترور، احمد دهقان در بیمارستان شماره ۲ ارتش، در حالی به کام مرگ فرو میرود که هنوز راههای ناپیموده بسیاری پیش روی خود داشت.
درباره نقش رزم آرا در مرگ او نظرات مختلفی وجود دارد که به تفصیل درباره آن خواهیم پرداخت.