من اگر شما را گم کنم
اگر تنها شوم
و باران ببارد
اگر این شب
مرا بکشاند تا خودش
من بی شما
بی این ترانه که خسته است
بی بهانه ساده چشم هایتان
دیگر چگونه می توانم
برای پرنده دانه بیاورم
به درخت تکیه کنم
من اگر شما را گم کنم
اگر این ترانه که خسته است
مرا مچاله کند
و آوازهای غمگین بخواند
اگر به درخت تکیه کنم
و پرنده نباشد
این بار اگر
این کوچه شک کند
یا یک نفر
من را در خواب هایتان ببیند
آخر چگونه می توانم
دیگر چگونه می توانم
آرام و بی صدا
خود را به ۵ عصر
خود را به کوچه هفتم
خود را به ۱۹ اردیبهشت برسانم
من اگر شما را گم کنم
اگر
تنها
شوم