آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی که نقش بیبدیل آن در صیانت از ادب، فرهنگ و تاریخ ایران باستان بر هیچکس پوشیده نیست، یکی از جاذبههای گردشگری توس در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی شهر مشهد به شمار میآید که سالانه تعداد بسیاری از علاقهمندان به این ابرمرد ایرانی را بهجانب خود جذب میکند.
عمارت کنونی البته حاصل درنگی است که زیر نظر هوشنگ سیحون در طراحی کریم طاهرزاده بهزاد در جریان بازسازی آن در دهه ۴۰ صورت پذیرفت و اگرچه بهظاهر تفاوت چندانی با آرامگاهی که همزمان با آیینهای هزاره فردوسی در مهرماه سال ۱۳۱۳ گشایش یافت، ندارد؛ اما در واقع تغییراتی در آن اتفاق افتاده که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.
در طراحی آرامگاه، توجه بسیاری به مقبره کورش در پاسارگاد شده و آرامگاه بهمانند آن از ۳ بخش اساسی سنگقبر، سکوی آرامگاه و محوطه پلکانی تشکیل گردیده است.
سنگقبر در ابعاد ۱٫۵×۱ متر و حدود ۰٫۵ متر ارتفاع از جنس مرمر ساختهشده و در مرکز تالار مربع شکلی قرارگرفته است که آن نیز از سنگ مرمر ساخته و داخل آن با کاشی تزئین شده و چهارستون بلند با ۲ سرستون بزرگ در چهارگوشه آن قرار دارد که تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبیاش اجرا شده است.
سومین بخش آرامگاه محوطه پلکانی آن است که بهمانند بقیه عمارت پوشیده از سنگ مرمر است و بر روی سکوی آن تالار مرمر قرارگرفته و دیوار آن پوشیده شده است از اشعار فردوسی که توسط حسین حجار باشی زنجانی حکاکی شده است.
مکان کنونی آرامگاه باغی است که متعلق به فردوسی بوده و پس از مرگ به سبب عدم اجازه دفن پیکر شاعر در گورستان به دلیل شیعه بودن او، به آرامگاه او بدل شده است.
دشمنی و عناد با این شاعر بزرگ پس از مرگ نیز خاتمه نیافت و مزار او که زیارتگاه اهل دانش و معرفت بود بارها با خاک یکسان شد تا اینکه امیرارسلان جاذب سپهدار توس که ذکرش در دیباچه شاهنامه آمده اولین بنا را بر گور فردوسی ساخت.
این بنای یادبود تا سال ۵۱۰ هجری برقرار بود چراکه نظامی عروضی از آن یاد کرده و همین اشاره بعدها مهمترین منبع برای بازیابی مدفن فردوسی توسط انجمن آثار ملی بود.
بنای سپهدار ظاهراً تا حمله مغول و اشغال توس در سال ۶۴۱ هجری قمری پابرجا بود تا اینکه به دستور گرگوز، امیر مغول بنای آرامگاه را ویران کردند تا از مصالح آن برای ساختن قلعه توس استفاده کنند.
در زمان پادشاهی عادل غازان ۶۹۴ تا ۷۰۳ هجری قمری، امیر ایسن قتلغ حاکم توس دستور ساخت مزار و خانقاهی را صادر کرد که با مرگش کار نیمهتمام باقی ماند و حاکم بعدی عزمی برای اتمام آن از خود نشان نداد تا همان عمارت نیمهساز با گنبدی کوچکی که بر مزار قرارگرفته بود، درگذر زمان به ویرانهای بدل شد و گندم زاری بزرگ مدفن شاعر را در خود فروبرد.
مدفون ماندن قبر شاعر تا دوره ناصرالدینشاه ادامه یافت تا اینکه به دستور وی آصف الدوله شیرازی بهعنوان والی خراسان مأموریت یافت تا در سال ۱۳۰۲ هجری قمری قبر فردوسی را بیابد و برای آن آرامگاهی تدارک ببیند. بدین گونه بود که مزار پس از سالها از گمنامی خارج و بهطور موقت ۲ اتاق آجری بر روی آن بنا شد تا آصف الدوله مجال آن را پیدا کند که آرامگاهی درخور شأن برای فردوسی بسازد که این امر با پایان یافتن ناگهانی حکومت وی بر خراسان مسکوت ماند و عمارت آجری نیز بهتدریج از میان رفت و قبر شاعر دوباره از نظرها پنهان ماند.
با سقوط سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاشاه و تقویت روحیه ملیگرایی در میان نخبگان و سیاستمداران کشور، انجمن آثار ملی در سال ۱۳۰۱ خورشیدی تأسیس شد و محمدعلی فروغی که ریاست انجمن را بر عهده داشت، ساخت آرامگاهی درشان و مقام ایشان را در دستور کار قرار داد و ازآنجاکه تصمیم بر این منوال گذاشتهشده بود که برای ساخت آرامگاه این شاعر بزرگ ملی از بودجه دولت کمک گرفته نشود، انجمن در ۱۳۰۴ با نشر بیانیهای از مردم خواست تا در این امر مشارکت نمایند و برای این منظور ضمن دریافت اعانه ۱۶۰۰۰۰ برگ بلیت بختآزمایی ۱۰ریالی چاپ و از طریق شعبههای بانک ملی ایران توزیع نمود.
با فراهم آمدن بودجه اولیه در اردیبهشت سال ۱۳۰۵ کیخسرو شاهرخ، نماینده زرتشتیان مجلس شورای ملی از طرف انجمن مأموریت یافت تا به همراه گروهی برای تعیین محل دقیق خاکسپاری فردوسی به توس سفر کند.
وی با مراجعه به منابع ادبی و تاریخی و نیز پرسوجو از افراد بومی و سالخورده توس که هنوز بنای آصف الدوله را به یاد داشتند، با کوشش فراوان توانست مدفن شاعر را در باغی پیدا کند که متعلق به حاج میرزا محمدعلی قائممقام التولیه بود. با روشن شدن این موضوع حاج میرزا محمدعلی، باغ را که مساحت آن بالغبر بیستوسه هزار مترمربع بود، برای ساخت آرامگاه به رضاشاه تقدیم کرد و او نیز آن را به انجمن آثار بخشید. حسین ملک نیز هفت هزار مترمربع از اراضی اطراف باغ را خریداری و به انجمن اهدا نمود تا بدین ترتیب مجموعه اراضی آرامگاه به ۳۰۰۰۰ مترمربع برسد.
بدین ترتیب عملیات ساخت آرامگاه در سال ۱۳۰۷ خورشیدی زیر نظر شاهرخ آغاز و طراحی نقشه آن به ارنست امیل هرتسفلد، باستانشناس آلمانی، سپرده شد، اما طرح وی موردقبول اعضای انجمن قرار نگرفت و ادامه کار به کریم طاهرزاده بهزاد، مهندس و معمار ایرانی سپرده شد که وی نیز در جلب نظر موافق اعضای انجمن موفق نبود؛ بنابراین تصمیم بر اعلام فراخوانی برای طراحی آرامگاه گرفته شد که در نتیجه آن طرح جدیدی از طاهرزاده پذیرفته شد؛ اما طراح در اجرای ایده خود ناکام ماند و این بار آندره گدار، معمار و باستانشناس فرانسوی بود که برای طراحی نقشهای جدید موردنظر انجمن قرار گرفت.
طرح گدار به دربار ایران ارسال شد، اما تیمورتاش در نقشه آن تغییراتی به وجود آورد تا طرح آرامگاه به طرح هرم شکلی که مورد خواست او بود نزدیکتر شود.
هنوز کار بهصورت جدی آغاز نشده بود که تیمورتاش در ۱۳۱۰ مورد غضب و ظن شاه قرار گرفت و اعضاء انجمن به سرکردگی ذکاءالملک فروغی این فرصت را پیدا کردند تا با پیش کشیدن بهانهای مبنی بر شکاف برداشتن سقف هرمی اجرای آن را متوقف نموده و بار دیگر از طاهرزاده بهزاد برای طراحی بنا دعوت نمایند تا وی با تغییر در نقشه گدار سقف پلکانی را جایگزین سقف هرمی نماید تا طراحی شباهتی با سبک ایران باستان پیدا کند.
با تصویب نقشه توسط انجمن در ۲۸ مهر ۱۳۱۲ خورشیدی عملیات ساخت آرامگاه تحت نظارت حسین لرزاده آغاز شد و در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، همزمان با جشن «هزاره فردوسی» آماده بهرهبرداری قرار گرفت.
آرامگاه فردوسی بعد از افتتاح به دلیل آنکه در طراحی و ساخت آن محاسبات فنی دقیق ملاحظه نشده بود بر اثر نشست و جذب رطوبت نیاز مبرم به تعمیر یافت و انجمن این مهم را در طی مدت ۳۰ سال در دستور کار خود قرار داد تا اینکه در سال ۱۳۴۳ تنها راه باقیمانده برای حفظ بنا بازسازی اصولی آن بود، لذا به دستور انجمن آثار ملی بازسازی بنا با نظارت مهندس هوشنگ سیحون آغاز شد و جسد شاعر پس از احداث تالاری وسیع در عمق چندمتری زمین به آنجا منتقل و بنای آرامگاه طی چهار سال فعالیت مستمر مجدداً ساخته شد و پس از اتمام کار بار دیگر پیکر فردوسی به روی سکوی آرامگاه انتقال یافت.
همزمان با افتتاح بنا، مجسمۀ فردوسی هم که توسط هنرمند نامی ایران ابوالحسن صدیقی در کشور ایتالیا ساختهشده بود درون باغ نصب شد. به همت و تلاش فریدون صدیقی نیز که چون پدر دستبهکار شده بود، در قسمت داخلی تالار جدید تندیسهایی از داستانهای شاهنامه نقشبست
بنای کنونی آرامگاه به لحاظ ظاهری چندان تفاوتی با بنای اولیه ندارد اما سوای آنکه مصالح از دوام بیشتری برخوردار است، تالار داخلی آن نیز به ۹۰۰ متر افزایشیافته، بخش فوقانی بنا که در اجرای اولیه توپر بود میانتهی ساختهشده سقف داخلی آنهم با کاشیکاری معرق و متأثر از عناصر تزیینی دوره هخامنشی و عصر فردوسی روکاری شد
باغ پیرامون آرامگاه نیز به حدود شش هکتار مساحت افزایش یافت و از سمت جنوب برای مجموعه و آرامگاه ورودی در نظر گرفته شد و رو به روی در ورودی، استخری به شکل مستطیل به ابعاد ۱۰×۳۰ متر ساخته شد که تصویر بنای آرامگاه را در خود منعکس میکند.
در ضلع شمال غربی، ساختمانی برای چایخانه سنتی در نظر گرفته شد که در سال ۱۳۶۱ با کشف آثار باستانی در شهر قدیم توس و نیز اهدای اشیای مختلف از سوی مشتاقان فردوسی با تغییراتی در آن به موزه تغییر کاربری داد. در ضلع جنوبی موزه نیز مزار مهدی اخوان ثالث شاعر برجسته معاصر به خاک سپرده شد.
در قسمت شمال مجموعه و انتهای باغ، بخشی از باروی قدیم توس دیده میشود. در ضلع شرقی مجموعه نیز بخشهای اداری، چایخانه و کتابخانهای کوچک طراحی و ساختهشده است.