تحقق مشروطه در آخرین روزهای سلطنت مظفرالدینشاه، رخداد بسیار مهمی در تاریخ سرزمین ما به شمار میآید. این پیروزی بدون استقرار یک مجلس شورای ملی پرقدرت در عمل محکوم به ناکامی بود، لذا در وهله نخست رهبران مشروطه بر آن شدند تا قانونی را به تصویب برسانند که بر مبنای آن بتوانند بنیان یک مجلس منسجم و تاثیرگذار را بنا نمایند. از این رو در نظامنامهای که توسط مشروطهخواهان در هشتم دی ماه ۱۲۸۵ تهیه و به امضاء مظفرالدین شاه رسید، مسائل متعددی گنجانده شد تا بعدها در دستور کار مجلس شورای ملی قرار بگیرد و در صورت لزوم در مورد آنها اتخاذ تصمیم صورت پذیرفته یا مورد تجدید نظر قرار گیرند.
مشروطهطلبان پس از اطمینان خاطر از تشکیل مجلس شورای ملی، گام بعدی خود را برای تحقق کامل قانون اساسی برداشتند و یک سال بعد، در چهاردهم مهرماه ۱۲۸۶، مفاد آن را در قالب متمم قانون اساسی به امضاء محمدعلیشاه رساندند. این قانون که تا پایان عصر پهلوی معتبر و الزامآور بود، از بسیاری جهات حائز نکات مهمی است که پرداختن به مفاد آن موضوع نوینسده در این مقاله نیست. تنها نکته و اصل منطبق بر هدف این نوسته، اشارهای است که در اصل چهارم آن به «طهران» به عنوان پایتخت ایران میشود. این در حالی است که بسیار پیشتر از این تاریخ، تهران به عنوان مرکز سیاسی کشور ایران مورد توجه سردودمان قاجاریه قرار گرفته بود.
بدینترتیب برای نخستین بار عنوان پایتختی تهران در یک سند معتبر تثبیت شد و از آن پس تهران به جای «دارالخلافه همایونی»، پایتخت کشور ایران نام گرفت.
اینکه نمایندگان مردم در نخستین دوره مجلس شورای ملی، تهران را نه با عنوان «دارالخلافه»، بلکه به نام «پایتخت» حکومت برگزیدند، نشان از تغییری است که در نوع نگرش به حاکمیت داشتند. خلافت، سازمان حکومتی امپراتوری اسلامی در طی بیش از یک هزار سال بود. این سازمان سیاسی در روزگاری که مشروطه در ایران به بار مینشست، روزهای پایانی و دوران افول خود را در امپراتوری عثمانی تجربه میکرد.
حکومت در معنای جدید، اصلی مدرن به شمار میآمد که در قالب دولت بازتعریف شده بود. در این نظام سیاسی، حاکم در برابر مردم مسئولیتپذیر و جوابگو بود.
درج نام «تهران» به عنوان پایتخت حکومت در متمم قانون اساسی، علاوه بر تثبیت موقعیت این شهر به عنوان مرکز حکومت قاجاریه، معنای دیگری را نیز جستجو میکند و آن اینکه با این تصمیم، انتقال پایتخت به هر شهر دیگر در نظام مشروطه از اراده پادشاهان خارج و در اختیار نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی قرار میگرفت. کارکرد این اصل قانونی وقتی مشخص شد که به عنوان مانع برای انتقال پایتخت در سالهایی که احمدشاه قاجار و حتی رضاشاه قصد آن را داشتند، عمل کرد. همچنانکه در دوران جمهوری اسلامی نیز، نمایندگان مجلس شورای اسلامی به استناد همین اصل که در قانون اساسی جدید نیز روزآمد شده بود، با انتقال پایتخت به مخالفت پرداختند.
شاید اگر اصل چهارم متمم قانون اساسی توسط نمایندگان شورای ملی به تصویب نمیرسید، تهران به مراتب عمری کمتر از سابقه کنونی خود در مرکزیت حکومت داشت. تحقق یکی از پایدارترین دورانهای پایتختی برای شهر تهران آن هم در گذار از سه دوره حکومتی را بایستی تنها یکی از دستاوردهای تصمیم نمایندگان کشور در چهاردهم مهر ۱۲۸۶ بدانیم. از این رو انتخاب این روز به عنوان پاسداشت تهران، همانگونه که پیشتر بیان شد، انتخابی هوشمندانه و قابل تقدیر است.
۱۰۹ سال پس از تصویب این قانون، نمایندگان مردم تهران در دوره چهارم شورای اسلامی شهر تهران، ری و تجریش، در تاریخ سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، به طرحی رای مثبت دادند که بر اساس آن، روز ۱۴ مهرماه به عنوان «روز تهران» شناخته شد. این طرح با ۲۵ رای موافق از ۲۹ عضو حاضر در جلسه در قالب یک ماده واحده و یک تبصره به تصویبرسید. نمایندگان شورای شهر همچنین به شهردار وقت تکلیف کردند تا در قالب یک ماده واحده، ثبت این روز را در تقویم رسمی کشور پیگیری نماید. همچنین اعضاء شورای اسلامی شهر، به شهرداری تهران ابلاغ کردند که فارغ از تصمیم شورای فرهنگ عمومی کشور، اقدامات لازم در بزرگداشت این روز را به عمل آورد.
انتخاب روز تهران به عنوان یک رویداد تاریخی، اهمیت فراوانی دارد. اما بیش و پیش از هر انتخابی بایستی به ظرفیتهای این انتخاب توجه کرد.
تهران، کلانشهری با بیش از ۷۰۰۰ سال سابقه ثبت شده سکونت است. اهمیت استراتژیک این شهر همواره مورد توجه بوده، به گونهای که به گواهی تاریخ، انتخاب آن بارها به عنوان مرکزیت حکومت سیاسی به ذهن پادشاهان سلسلههای متعدد تاریخی خطور نموده است. اما تا پیش از آغامحمدخان قاجار نتوانست به این موقعیت دست پیدا کند، اگرچه به صورت پایتخت موقت، تجربه مرکزیت یک سلسله را از سر گذراند.
تهران یکی از پایدارترین پایتختهای ایران از عهد باستان تا دوره کنونی است. تجربه مرکزیت سه دوره متوالی تاریخی، این شهر را به نخستین پایتخت ایران با چنین ویژگیای تبدیل نموده است.
فرایند انتقال قدرت از یک سلسله به سلسله دیگر در طول تاریخ ایران همواره با حوادث و تغییرات خونباری همراه بوده است. در این میان پایتخت سلسله ساقط شده در زمره قربانیان اصلی این تحول سیاسی قرار میگرفت و شدیدترین فجایع انسانی در آن به وقوع میپیوست. ضمن آنکه تخریب و فروپاشی آن نیز در اغلب موارد در دستور کار پادشاهان تازهنفس قرار داشت.
با این وجود تهران به عنوان پایتخت سلسله قاجاریه هیچ گاه چنین سرنوشت محتومی پیدا نکرد و همچنان به عنوان مرکز سیاسی حکومت پهلوی و نظام جمهوری اسلامی اهمیت خود را حفظ نمود. در نتیجه این رخداد، تهران طی بیش از دو سده به کانون تحولات سیاسی و اجتماعی ایران تبدیل شد و همچنان در مرکز تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه قرار دارد. از این منظر مسائل این کلانشهر، نسبت مستقیمی با مسائل ملی پیدا میکند. به همین سبب آسیبشناسی و شناخت پیرامونی موارد مبتلابه این کلانشهر، نبایستی به صرف جغرافیا، یک اقدام منطقهای قلمداد شود و این نکتهای است که بایستی به آن در تمام ساحتهای تصمیمگیری توجه نمود.
نکته دیگر آنکه بایستی توجه ویژه داشته باشیم که معیارهای پایتختگزینی در دورانی که آغامحمدخان مبادرت به آن کرد، بسیار متفاوت با مقتضیات کنونی است. در این میان شهری که بتواند در طول بیش از ۲۳۰ سال، شرایط خود را با نیازهای پیشبینی نشده بروزرسانی کند، بدون شک شهری مهم و استراتژیک است. به ویژه آنکه در طی این مدت، نوع قدرت و ساختار آن تغییرات بنیادینی نموده و دیگر به مانند گذشته، مرکزیت یک نظام سیاسی الزامی به رعایت بسیاری از متغیرهای پیشین را ندارد.
بررسیهای تاریخی بیانگر این نکته است که شهر تهران در عهد صفویه در قالب یک قلعه ـ شهر مهم موجودیت یافت.
بعدها این شهر کوچک در عهد ناصری توسعه پیدا کرد و حدود آن از مساحت تقریبی ۴٫۵ کیلومتر مربع به ۱۹ کیلومتر مربع افزایش یافت.
با فروپاشی حکومت قاجاریه، پهلوی اول در ابتدای دهه دوم سلطنت خود با صدور دستور تخریب باروهای ناصری گسترش کالبدی شهر را بار دیگر در دستور کار قرار داد. بدین ترتیب تهران در پایان حکومت رضاشاه به مساحتی بالغ بر ۳۰ کیلومتر مربع دست یافت. میل گسترش شهر پس از رها شدن از برج و باروهای آن در تمام دوران پهلوی دوم نیز ادامه داشت و حدود شهر را تا ۵۰۰ کیلومتر مربع افزایش داد. بخش زیادی از این تمایل به تلاش حکومت برای طی کردن فرایند مدرنیته شهری و بخش دیگر به اهتمام او برای الگوسازی تازهای از سبک زندگی بود که میبایستی در پایتخت کشور پیاده سازی شود.
امروزه تهران با مساحتی بیش از ۷۰۰ کیلومتر مربع، کلانشهری است که با مبداء تاریخی خود فاصله بسیاری دارد. هیچ شهری در کشور در طول تاریخ در یک بازه زمانی کوتاه شاهد چنین تغییر و تحولاتی نبوده و به نظر میآید در آینده هم نباشد. واقعیت حاکم بر مناسبات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی امروز تهران، امنیت آن را به مخاطره انداخته است. در نظام طبیعی نیز شهر حال خوبی ندارد و کیفیت منابع طبیعی آن رو به افول است. اگر روزی هوای مطبوع و معتدل کوهپایهای، چشمههای متعدد و قناتهای پر آب، انبوه درختان سرسبز چنار و باغات پرحاصل انار دلیلی برای سفر و اقامت در این شهر بود، امروزه در نبود آنها به تماشای تهران نشستهایم.
اوضاع شهر چندان مناسب نیست، این تفرجگاه سلطنتی در وضعی قرار گرفته که ساکنان آن اعم از بومی و مهاجر از هر فرصتی برای عبور از این شهر استفاده کرده و به هر قیمتی در تلاشند برای ساعتی هم که شده خود را از معرض هیاهو، ترافیک و انواع آلودگیهای آن در امان دارند.
حضور و همزیستی اقوام و ادیان در مدلهای شهری به نوبه خود میتواند یک فرصت طلایی برای توسعه پایدار باشد، همچنانکه در تاریخ تهران نیز این کارکرد به بهترین شکل ممکن قابل جستجو است. اما تهران کنونی جز در مدلهای کوچک مقیاس، هرگز نتوانسته از این ظرفیت بزرگ، سرمایهای اجتماعی فراهم سازد.
میانگین کیفیت زندگی در شهر تهران بسیار پایین است، این شهر لجام گسیخته، گویی عنان از کف داده و با حرکتی شتابان، سمت وسوی زوال را پیش روی خود قرار داده است. انواع بحرانهای اجتماعی را در گوشه گوشه آن به چشم میتوان دید. گاه به نظر میآید حتی مدیران ارشد، صاحبنظران، سیاستمداران و بسیاری از اهل دانش از این شهر قطع امید کرده و آن را به مثابه اندام مثله شدهای رها نمودهاند. افرادی که برای مدیریت، نجات و بهبود زیست کمی و کیفی شهر بر مسند امورند، گویی توان خود را معطوف تلاش دیگری کردهاند.
تهران نیازمند برنامهریزی و اهتمام به اجرای برنامههای تدوین شده علمی است. این شهر بزرگ با مشکلات فراوانی دست به گریبان است. مسائل زیست محیطی، آلودگی آب، خاک و هوا، بالا رفتن مداوم هزینههای زندگی که به خالی شدن سبد خانواده از محصولات فرهنگی منجر شده، بروز ناهنجاریهای اجتماعی ـ فرهنگی و بسیاری موارد دیگر نیازمند عزمی است که بایستی به آن توجه ویژه نمود.
روز تهران با هر مناسبت و بهانهای باید یادآورد این نکته باشد که ما با تصمیمهای سلیقهای، دخالتهای بیمورد، توسعه دستوری و بسیاری رفتارهای غیرمسئولانه خود از روستایی زیبا، شهری غیرقابل زیست ساختهایم و اگر به همین رویه ادامه دهیم، حیات زیستی یکی از مهمترین شهرهای خاورمیانه را با خطر جدی مواجه خواهیم ساخت. این توجه اگر تنها محصول آئین گرامیداشت تهران در سال جاری باشد، بدون شک دستاورد ارزشمند و قابل تقدیری است.