هوایتان
تمام خانه را گرفته است
تمام خانه از صدایتان پر است
من پیشِ پایتان
در خواب های مادرم
پرسه میزدم
در خواب های مادرم
در کوچه های تنگ
مادر حوالی باران نشسته بود
می گفت: شب
شب که می شود از خواب می پرم
آن وقت صبح
تمام روز
خواب می بینم که آمده
از پیچ کوچه تو