• امروز : پنج شنبه - ۱ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024

::: آخرین مطالب

در ستایش یک انتخاب احمد دهقان آرامگاه فردوسی بازگشت به انتها از ازل تا ابد مروری کوتاه بر وقایع ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ برای صیانت از نام خلیج فارس نیازمند عزم ملی هستیم درباره پوشش و لباس زنان در جزیره کیش درنگی بر حق حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسی پیشینه تاریخی رادیو در تهران سینما صنعتی زندگی و مرگ افشار طوس پارسه بازشناسی نمادهای انسانی نوروز سیمای جهانی نوروز ایرانی نمادشناسی سفره هفت‌ سین و نوروز نوروز، جشنِ رستاخیز نظام اسطوره‌ای نوروز جشن آتش‌ افروزان درس‌ گفتار تئاتر شهر و عناصر پیرامونی حواس پرتی درس گفتار سینما و سینماداری در خیابان لاله‌زار کلیمیان ایران مشروطه ایرانی تکیه دولت، آغاز تا سرانجام تکیه دولت دفتر شناخت محله اودلاجان دفتر راهنمای تخصصی خانه موزه مقدم شناخت‌نامه | میرزاده عشقی درس گفتار کوچه اتابک دفتر راهنمای تخصصی موزه ایران باستان درس گفتار کوچه دندانساز درس گفتار باغ علاءالدوله جمع‌خوانی درباره تهران درس‌ گفتار کوچه پشت شهرداری درس گفتار باغ لاله‌زار سفرنامه مصور ناصرالدین شاه به فرنگ ایران و ظرفیت پنهان گردشگری شیعه اصول رهبری استراتژیک همچنان نیازمند گفتگو هستیم مروری کوتاه بر وقایع ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ پرونده ویژه «خیر قرآنی» را در فصلنامه آوای خیر ماندگار بخوانید چهار عنوان کتاب با موضوع تاریخ تهران منتشر شد تهران چیست و تهرانی کیست؟ روی خط تردید مهاجرت، عامل بقا و زوال تهران است نشست تخصصی شناخت باغ لاله‌زار برگزار شد. خانه ارغوان ارگ کریم‌خان زند سیمای معماری شهری تهران

26
گفتگوی مرتضی رحیم نواز با سعید مدنی قهفرخی

خشونت بر علیه زنان ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ دستماﻳﻪﻫﺎی ﺗﺤﻤﻴﻞ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﻣﺮدﺳﺎﻻر است

  • کد خبر : 722
  • 22 اسفند 1400 - 18:57
خشونت بر علیه زنان ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ دستماﻳﻪﻫﺎی ﺗﺤﻤﻴﻞ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﻣﺮدﺳﺎﻻر است
موضوع  خشونت بر علیه زنان در سطح جامعه این بار به دلیل قتل فجیعی که در اهواز رخ داد، بار دیگر جدی انگاشته شد و مورد توجه عموم جامعه قرار گرفت. چیستی و چرایی اعمال این خشونت و راهکارهای برون رفت از این رویه موضوعی است که آن را با دکتر سعید مدنی، استاد برجسته جامعه شناسی و پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی طرح نمودم و از ایشان خواستم تا در قالب یک گفتگوی کوتاه از منظر خود به این موضوع ورود کرده و به ما در فهم بهتر آن کمک کند.
  • برای ورود به موضوع، تعریف شما از خشونت چیست در این تعریف خشونت به زنان دارای چه الگوهایی است؟

سازمان بهداشت جهانی (WHO, 2014) خشونت را عبارت می‎داند از: «استفاده آگاهانه از زور یا قدرت و یا تهدید یا به کارگیری واقعی زور علیه خود، دیگری، گروه یا یک جماعت که نتیجه آن آسیب، مرگ، صدمه و یا زیان روانشناختی وعدم رشد و یا محرومیت است». در این تعریف از واژه‌ها، اصطلاحات و عباراتی مثل قصد قبلی قدرت، تهدید علیه خود، دیگری، گروه یا جامعه استفاده شده که ممکن است به صدمه، مرگ، آسیب روانی، عدم رشد و محرومیت و… منجر شود. در واقع این تعریف به طیف گسترده‌ای از پیامدها و نتایج (مثل آسیب‌های روانی، محرومیت و رشد نامناسب یا ناقص) اشاره دارد.

بنا براین نمی‎توان به مفهوم خشونت پی برد مگر آنکه اثرات، نتایج و پیامدهای رفتار خشونت‌آمیز را بر قربانیان خشونت در نظر گرفت. استفاده از زور یا قدرت فیزیکی شامل غفلت و همه انواع آزارهای جسمانی، جنسی و روانشناختی و نیز حتی خشونت علیه خود مثل خودکشی و خودآزاری می‎شود.

خشونت علیه زنان در اعلامیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد بدین شرح تعریف شده است؛ «هرگونه عمل خشونت‎آمیز مبتنی بر جنسیت که باعث بروز یا احتمال بروز صدمات و آسیب‎های جسمی، جنسی یا روانی و آزار زنان از جمله تهدید به انجام آن شود و نتیجه آن محرومیت اجباری یا اختیاری (در شرایط خاص) از آزادی در اجتماع یا زندگی خصوصی است»؛ این عمل می‎تواند توسط هر شخصی، بدون توجه به نسبتش با قربانی و در خانه یا محل کار صورت گیرد و این ارعاب، می‎تواند طیف وسیعی از زور فیزیکی، ترس روانی، شکنجه و حتی تهدید فیزیکی را شامل گردد.

ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﻴﻪ زﻧﺎن ﭘﺪﻳﺪه‎ای اﺳﺖ ﻛﻪ در آن زن ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺟﻨﺴﻴﺖ ﺧﻮد، ﻣﻮرد اﻋﻤﺎل زور و ﺗﻀﻴﻴﻊ ﺣﻖ از ﺳﻮی ﺟﻨﺲ دﻳﮕﺮ واﻗﻊ می‌شود. ﺗﻌﺮﻳﻒ و ﻣﺼﺎدﻳﻖ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﻴﻪ زﻧﺎن اﮔﺮﭼﻪ در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻳﺎﻓﺘﻪ و در ﺣﺎل ﺗﻮﺳﻌﻪ و عقبﻣﺎﻧﺪه ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ تفاوت‌های فرهنگی و ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ، اما ﻣﺎﻫﻴﺖ و ﻧﻔﺲ رﻓﺘﺎرﺧﺸﻮﻧﺖ‌آﻣﻴﺰ علیه زﻧﺎن و آﺳﻴﺐ جامعه ﺗﺎ حد زیادی در همه جوامع مشابه است. خشونت خانگی علیه زنان امری جهانی است. طبق آمار منتشرشده به وسیله سازمان بهداشت جهانی از هر سه زن یک زن در طول زندگی خود مورد خشونت خانگی واقع می‌شود. سازمان بهداشت جهانی خشونت علیه زنان را از علل اصلی اضطراب، افسردگی، افکار خودکشی و استرس در بین زنان می‌داند.

  • موضوع خشونت به زنان چقدر زمینه فرهنگی دارد و به چه میزان به مسایل اجتماعی وابسته است؟

ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﻈﺮی درﺑﺎره ﻋﻠﺖ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﻴﻪ زﻧﺎن ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻗﺪرت شکلﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺮ ﭘﺎیه ﮔﻔﺘﻤﺎن ﭘﺪرﺳﺎﻻری ﻳﺎ ﻣﺮدﺳﺎﻻری برمیﮔﺮدد و ﺗﻔﺎوت ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ و وﺿﻌﻴﺖ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﺑﺮﺗﺮ ﻣﺮدان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زﻧﺎن، ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ دستماﻳﻪﻫﺎی ﺗﺤﻤﻴﻞ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﻣﺮدﺳﺎﻻر بوده اﺳﺖ.

ﺑﻪ ﻧﻈﺮ برخی صاحبنظران، اعمال ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﻴﻪ زﻧﺎن و ﭘﺬﻳﺮش آن از ﺳﻮی زﻧﺎن، از اﻟﮕﻮﻫﺎی ﺟﺎﻣﻌﻪ‎ﭘﺬﻳﺮی ﻧﻘﺶﻫﺎی ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻛﻪ از ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ اﻣﺮوز اﺳﺘﺤﻜﺎم ﺑﺨﺶ ﺗﺒﻌﻴﺾ ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ در ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻃﺒﻖ اﻳﻦ اﻟﮕﻮ، ﻣﺮدﮔﻮﻧﮕﻲ ارزش ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد و زﻧﺎن ﻣﻮﺟﻮداﺗﻲ ﺗﺎﺑﻊ و ﻣﻄﻴﻊ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﺮدﺳﺎﻻراﻧﺪ و اﻳﻦ ﻧﮕﺮشﻫﺎی ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ در ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮی ﺷﺨﺼﻴﺖ و رﻓﺘﺎر زﻧﺎن ﺗﺄﺛﻴﺮات ﻣﻨﻔﻲ بر جای گذاشته اﺳﺖ. ﺑﻲﺗﺮدﻳﺪ، ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﺮدان ﻋﻠﻴﻪ زﻧﺎن مشخصه ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺮدﺳﺎﻻر است؛ ﺟﻮاﻣﻌﻲ ﻛﻪ در آن ﻣﺮدان «ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪﻧﺪ» و زﻧﺎن «دﻳﮕﺮان ﻏﻴﺮﻣﻬﻢ» ﻓﺮض ﻣﻲ‎شوند. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻓﻬﻢ ﻣﺎ از ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﻴﻪ زﻧﺎن در ﮔﺮو ﻓﻬﻢ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ به ﻃﻮرﻋﺎم و ظهور خصوصیات ﻣﺮداﻧﻪ به صورت ﺧﺎص اﺳﺖ.

پژوهش‌های انجام ﯾﺎﻓﺘﻪ درباره علل خشونت علیه زنان، این عوامل را در ﺳﻪ ﺳﻄﺢ «ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪه در ﺳﻄﺢ ﻓﺮد ﺧﺸﻮﻧﺖ دﯾﺪه (زنان)»، «عوامل تعیین کننده در سطح عامل خشونت‌گر (مردان)» و «عوامل تعیین کننده در سطح خانواده (جامعه)» دسته‎ﺑﻨﺪی می سازد.

مردانی که در کودکی آماج خشونت و سرزنش والدین قرار گرفته‎اند، بیشتر احتمال دارد که با همسران خود بدرفتاری کنند و دلبستگی نا ایمن در زندگی کسب کنند. این آسیب اولیه با پرخاشگری بسیار مرتبط است. مردانی که در کودکی کانون مخالفت والدین قرار گرفته‎اند، وقتی با بدرفتاری و واکنش کلامی نامناسب روبه‎رو می‌شوند، بیشتر احتمال دارد که به صورت شخصیت بد رفتار پرورش یابند. طبق نظریه باندورا پرخاشگری کاملاً جنبه‌ تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می‌شود و نمی‌تواند پایه ذاتی داشته باشد. او به بررسی‌هایی اشاره می‌کند که نشان می‌دهند مردان همسرآزار در خانه شاهد خشونت علیه زنان بوده‎اند.

  • جدا از خشونت عریان، چه نوع از انواع خشونت را سراع دارید که میتواند به عنوان شاخص برای تعیین جایگاه جامعه در امر خشونت مورد توجه باشد.

از نظر بنده مهمترین رکن خشونت، ساختار است و خشونت ساختاری زمینه‎ساز عامل همه انواع دیگر خشونت است. خشونت ساختاری بیشتر معطوف به خشونت‌های سازمان یافته و اغلب دولتی است. «خشونت ساختاری» به ماهیت نظام‌مند ساختارهای نابرابر و خشونت پیچیده در لابلای سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی  ـ اجتماعی اشاره دارد. بنابراین خشونت ساختاری به نقش نظام‌های سیاسی و دولت‌ها در اعمال خشونت علیه شهروندان اشاره دارد. بر این اساس عوامل و متغیرهای مؤثر بر بروز این گونه از خشونت، ساختاری است و در یک نظام اجتماعی ساخته و پرداخته می‌شود. به عبارت دیگر، اگرچه حتی در خشونت ساختاری عاملیت فردی، مستقیم یا غیرمستقیم دخیل است اما آنچه به‌طور محسوس عمل می‌کند، منطق روشن و آشکاری است که در پس ماهیت نظام‌مند توزیع نابرابر قدرت قرار دارد؛ نابرابری‌هایی که بر حسب‌ عدم‌دسترسی به فرصت‌های برابر در زندگی مستقیماً سبب توزیع نابرابر منابع می‌شوند. از سوی دیگر خشونت‌های ساختاری اشکالی از خشونت هستند که با روش‌های سامان‌مند تناظر دارند. در این نوع خشونت ساختار اجتماعی یا نهادهای اجتماعی از طریق ممانعت از تامین نیازهای اساسی افراد یا خشونت می‌ورزند یا افراد را وادار به اعمال خشونت می‌کنند. به این ترتیب در خشونت ساختاری، نهادهای مستقر مسئول شیوع خشونت در جامعه هستند.

  • چه عواملی می‌تواند خشونت فردی را به خشونت اجتماعی و جمعی تعمیم دهد

به طور معمول خشونت بر حسب افراد درگیر در آن به انواع فردی، خانوادگی، اجتماعی و ساختاری تقسیم می‎شود. خودکشی یا خودآزاری را خشونت فردی یا خشونت علیه خود نامیده‎اند. گاه از خشونت فردی به آن نوع از خشونت که توسط فردی علیه فرد دیگر انجام شود نیز، تعبیر شده است. از این منظر خشونت فردی مثل قتل، شکنجه و تجاوز، استفاده از کلمات تحریک‌آمیز، تحقیر، اهانت و توهین و هر خشونت کلامی ـ زبانی که نیازهای اولیه و اساسی بقای انسان را تهدید می‌کند در ردیف خشونت فردی قرار می‎گیرند. در خشونت فردی بقا و حیات قربانی به خطر می‌افتد و به دنبال آن حتی نیازهای رفاهی محدود و مختل شده، نیاز به هویت تکوین نمی‌یابد و در نهایت نیاز به آزادی، سرکوب، توقیف، اخراج و به حاشیه رانده می‎شود.

خشونت خانوادگی در میان اعضای خانواده رخ می‎دهد. خشونت علیه همسران، کودکان و سالمندان در این گروه قرار می‎گیرند.

خشونت اجتماعی سطوح و ابعاد گسترده‌تری در مقایسه با دو نوع دیگر خشونت دارد. خشونت‌های قومی یا مذهبی، جنگ، خشونت بین محلات و مناطق همه اشکال متفاوتی از خشونت اجتماعی هستند.

به طور کلی خشونت فردی و خانوادگی تا حد زیادی تحت تاثیر خشونت اجتماعی یا ساختاری است. در جامعه نا امن و نابرابر که روابط مبتنی بر زور است و نه قانون یا تعهد اجتماعی احتمال وقوع خشونت‌های فردی و گروهی بسیار افزایش می‌یابد. پس اگر می‌خواهیم خشونت‌های خانوادگی و فردی را کاهش دهیم راهی جز کاهش خشونت اجتماعی و ساختاری نداریم. خشونت ساختاری یعنی خشونت در قوانین، روابط و مناسبات اجتماعی. در جامعه‌ای که فقر، نابرابری، بیکاری، فساد روبه افزایش است خشونت‌های فردی و خانوادگی هم روند فزاینده دارند.

  • نسبت قانون و نهادهای قدرت با رشد یا کنترل خشونت چیست؟

بسیاری از مردم هرگاه که خشونت جرم باشد، آن را می‌بینند و درک می‌کنند و به آن اهمیت می‌دهند، اما مردم خشونت حاصل از ساختار اجتماعی و اقتصادی را نمی‌بینند و دشوار است که به چیزی که نمی‌بینند اهمیت دهند.

بر خلاف رویکردهای عموما منفی نسبت به خشونت، گاهی در شرایط خاص رفتار خشونت‌آمیز مورد تایید قرار گرفته است. برای مثال اعمال خشونت به منطور دفاع از خود در برابر تهدید دیگران، حمایت از بی‌گناهان، مخالفت با جنایت علیه بشریت، خشونت مشروع گفته شده است. در مواردی این نوع از خشونت غیرقانونی است، اما مشروع است. قائلان به خشونت مشروع معتقدند در چنین مواردی خشونت ضرورتاً «بد» یا «غیراخلاقی» نیست. خشونت به منظور پیشگیری از نقض حقوق و استقلال فردی و جمعی ضرورتا قابل رد و نفی نیست. بر این اساس لازم است تصریح شود که نفی خشونت در عمومی‌ترین معنای آن، هرگز نافی واکنش خشن در برابر «رفتار خشونت‌آمیز» نیست.

البته قلمروهای پرخاشگری و کجروی تداخل دارند. برخی از رفتارهای پرخاشگرانه انحرافی و پاره‌ای از رفتارهای انحرافی و کجروانه پرخاشگر تلقی می‌شوند. جرایم خشونت‌آمیز و بسیاری از جرایم دیگر در بروز آسیب‌های عمدی نقش دارند. بشر از خشونت اکراه دارد، زیرا در رویارویی با آن دچار تنش می‎شود. لذا تمایل فطری افراد تلاش در جهت همبستگی متقابل با یکدیگر است. در تعریف خشونت مرز بین خشونت و جرم نامشخص است. گاهی بین این دو واژه تفاوتی قائل نمی‌شوند و در بسیاری موارد هر دو در قالب تعریف مشترکی می‎گنجند، ولی باید توجه کرد که هر جرمی ضرورتاً با خشونت همراه نیست و هر خشونتی هم جرم تلقی نمی‌شود.

تعریف دقیق جرم غیرقانونی بودن یک عمل است. ارائه تعریف جرم یا عمل غیرقانونی می‌تواند مهم باشد، اما پاسخ به عدالت و انصاف قانونی بستگی دارد. نکته جالب اینکه مفهوم جرم ذاتاً ثابت نیست و با تفسیر ترس و نا امنی تعریف می‌شود. در واقع مفهوم جرم بر حسب شرایط و زمان تغییر می‌کند. برای مثال، خشونت خانگی می‌تواند در برخی از کشورها از لحاظ عرفی غیرقابل قبول باشد، ولی کمتر یک عمل مجرمانه تلقی و تعبیر می‌شود.

نکته ظریف دیگر اینکه حقیقت خشونت را نمی‌توان کشف کرد، زیرا خشونت در یک فرآیند کلی‌تر و وسیع‌تر قابل فهم است و این نظام ارزش‌ها و باورهاست که اسطوره خشونت را می‌سازد. بنابراین درک این مؤلفه‌ها کار ساده‌ای نیست. در واقع برای شناخت و فهم دقیق‌تر خشونت، باید اصول و رموز قانون را شناخت. برخی به صراحت تأکید می‌کنند که خشونت ذاتاً یک فرآیند عقلانی است و باید در متن روابط نامتعادل قدرت فهمیده شود و بعضی مثل بنیامین نیز می‌گویند «خشونت به مثابه اِعمال قانون و قانون به مثابه اعمال خشونت» است.

گاه به خطا خشونت مشروع معادل خشونت ساختاری قلمداد می‎شود. گالتونگ در بحث پیرامون خشونت ساختاری تاکید می‎کند که بیشتر شارحان خشونت به یک جنبه به شدت محدود از این پدیده که خشونت مستقیم و فردی است اشاره می‎کنند، در حالی که به نظر او باید به خشونت بی‌نام و نشان یا خشونت ساختاری نیز توجه کرد. گالتونگ خشونت را معادل بی‌عدالتی می‌داند و می‌نویسد: «چنین خشونتی جایی ظاهر می‌شود که انسان‌ها تحت سلطه و نفوذ هستند». خشونت به این تعبیر عبارت است از شکاف بین «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» و میزان خشونت به کاهش یا افزایش این شکاف مرتبط است. خشونت ساختاری در هر کنش یا رفتار که از خِرد یا فهم انسان جلوگیری می‌کند، وجود دارد. تعداد قربانیان خشونت ساختاری بسیار بیشتر از قربانیان خشونت مستقیم و فردی است. خشونت ساختاری را به مواردی که ضرورتاً با قصد و نیت قبلی و به صورت تحقیرآمیز واقع میشود، نباید منحصر کرد بلکه خشونت را باید معادل «ناکارآمدی» یا «بی‌لیاقتی» نیز دانست.

خشونت معلول محرومیت اجتماعی است و همچون یک «امر یا پدیده شوم» به حساب می‌آید. خشونت در ساز و کار واقعی همه نظام‌های اجتماعی وجود دارد، زیرا هیچ توزیع عادلانه‌ای از منابع وجود ندارد. لذا هر کجا بیماری قابل پیشگیری وجود دارد (مثل وقوع شدید مرگ و میر نوزادان، امید به زندگی پایین) که موجب مرگ و خشونت میشود، قطعا شواهدی از ناکارآمدی و بی‌عدالتی نیز ملاحظه می‌شود. برای مثال ﺣﺎﺷﻴﻪﻧﺸﻴﻨﺎن دارای چالشﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺴﻴﺎری ﻫﺴﺘﻨﺪ و از ﺳﻮیی ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﺤﻴﻂ ﺷﻬﺮ اﺻلی را ﻧﻴﺰ دﭼﺎر ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺸﻜﻼت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﺎ امنی و ﻧﻈﺎﻳﺮ آن می‌ﻛﻨﻨﺪ. در واقع ﺣﺎﺷﻴﻪﻧﺸﻴﻨﻲ ﺑﺎ ﺟﺮم رابطه ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ و ﻧﺰدﻳﻚ دارد. ﺗﻨﻮع، ﺗﺠﻤﻞ و اﺧﺘﻼف ﻓﺎﺣﺶ و ﮔﺴﺘﺮده ﻃﺒﻘﺎت اﺟﺘﻤﺎعی ﺳﺎﻛﻦ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺑﺰرگ ﻫﺰﻳﻨﻪ و ﮔﺮانی و ﺳﻨﮕﻴﻨنی هزینه‌های جاری زﻧﺪگی ﻣﻮﺟﺐ می‌ﺷﻮد ﺗﺎ ﻣﻬﺎﺟﺮان ﻏﻴﺮﻣﺘﺨﺼﺺ ﻛﻪ درآﻣﺪ آﻧﺎن ﻛﻔﺎف زﻧﺪگیشان را نمی‌دهد، به ﻣﻨﻈﻮر ﺑﺮآوردن ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺧﻮد دﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺎری – ﺣﺘﻲ ﻏﻴﺮﻗﺎﻧﻮنی – ﺑﺰﻧﻨﺪ. در ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻨﺎﻃﻘﻲ ﺑﻪ دلیل از ﺑﻴﻦ رﻓﺘﻦ ارزشهای انسانی، ﻛﺠﺮویﻫﺎی اﺟﺘﻤاعی ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ رشد میﻛﻨﺪ و اﻋﻤﺎلی ﭼﻮن دزدی، اﻋﺘﻴﺎد، ﻗﺎﭼﺎق، ﻓﺤﺸﺎ، ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺧﺎنگی و ﻧﻈﺎﻳﺮ آن به ﮔﺴﺘﺮش نقض حقوق انسانی و خشونت ساختاری منجر می‌شود.

بر این اساس بسیاری از نابرابری‌ها ساختاری هستند و به صورت نظام‌مند نیازهای اساسی انسان را نادیده می‎گیرند و حقوق انسانی را نقض می‌کنند.

تعریف خشونت در نظریه ساختاری چنین است: «نابرابری اجتناب‎پذیر بین توانایی بالقوه برای تأمین نیازهای اساسی و تحقق‌پذیری آن نیازها». در این نظریه، ملاک اصلی خشونت، نقش و سهم قدرت در توزیع نابرابر منابع به عنوان عامل اصلی خشونت ساختاری است. بنابراین می‌بینید که خشونت واقعی اغلب قانونی هم هست، اما مشروع نیست.


  • این گفتگو برای نخستین بار در شماره ۴ دوهفته نامه نیم روز در اول اسفند ۱۴۰۰ منتشر شد
لینک کوتاه : https://rahimnavaz.com/?p=722
  • منبع : دوهفته نامه نیم روز
  • 1105 بازدید

پیشنهادهای مرتبط